چلچراغ

بهت بابا بزرگ

بهت بابا بزرگ زمانیکه پدر و مادر بزرگ و خاله قهرمانت ودائی جان ناپلئونت برای عید دیدنی و ناهار مهمان خونه ما بودن با شیطنت بابات،مامادی مجبور شد خبر اومدنت را بهشون بگه ولی نکته جالب توجه بهت زدگی و شوک پدر بزرگت بعد از شنیدن این خبر بود بطوری که تا چند دقیقه برخلاف اظهار احساسات دیگران پدر بزرگت غذا خوردن را هم متوقف کرد و مات و مبهوت و ساکت نشسته بود و به اطرافیان نگاه میکرد و بعد از سه یا چهار دقیقه بهت با پرسش از مادر بزرگت که قضیه جدیه یا نه و شنیدن تصدیق خبر از مادر بزرگت با شعف و خوشحالی زیاد گفت بدید حالا غذا بخورم.   البته هنوز خبر اومدنت را به پدر و مادرم و بقیه فامیل و دوستان نگفتیم و من هم مسئولیت اونو انداخت...
18 فروردين 1393

سونو

سونو امروز هفدهم فروردین 1393 مامادی رفته سونوگرافی و بهش گفتن که بالاخره اومدی ولی هنوز نمیدونیم چی و کی هستی و یا حتی نمیدونیم تنهایی و یا همراه هم داری؟ ولی کلا از بهت و گیجی خودم که بگذریم، مامادی و من کلی خوشحالیم. به هر حال خیلی خوش اومدی..........     ...
18 فروردين 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به چلچراغ می باشد