چلچراغ

بهت بابا بزرگ

1393/1/18 0:56
نویسنده : بابا و مامادی
97 بازدید
اشتراک گذاری

بهت بابا بزرگ

زمانیکه پدر و مادر بزرگ و خاله قهرمانت ودائی جان ناپلئونت برای عید دیدنی و ناهار مهمان خونه ما بودن با شیطنت بابات،مامادی مجبور شد خبر اومدنت را بهشون بگه ولی نکته جالب توجه بهت زدگی و شوک پدر بزرگت بعد از شنیدن این خبر بود بطوری که تا چند دقیقه برخلاف اظهار احساسات دیگران پدر بزرگت غذا خوردن را هم متوقف کرد و مات و مبهوت و ساکت نشسته بود و به اطرافیان نگاه میکرد و بعد از سه یا چهار دقیقه بهت با پرسش از مادر بزرگت که قضیه جدیه یا نه و شنیدن تصدیق خبر از مادر بزرگت با شعف و خوشحالی زیاد گفت بدید حالا غذا بخورم.لبخند

 

البته هنوز خبر اومدنت را به پدر و مادرم و بقیه فامیل و دوستان نگفتیم و من هم مسئولیت اونو انداختم گردن مامادیت.چشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به چلچراغ می باشد